سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از نسل باران
صفحه اصلی وبلاگ
پارسی بلاگ
شناسنامه من
ایمیل من
 RSS 
اوقات شرعی
چهارشنبه 85 دی 6 ساعت 6:58 صبحعشق و دوستی

        

                             به نام خدای عشق و دوستی

   

     وقتی دلت گرفت بشین به اندازه تمام دلتنگیات گریه کن. برای اینکه  

    کسی اشکاتو نبینه ماهی کوچیکی شو و به ته دریا برو. دیگه نه کسی

    صداتو می شنوه نه کسی اشکاتو می بینه. حالا فهمیدی چرا اب دریا

                                   شووره؟

_____________________________________________

ازم پرسید به خاطره کی زنده هستی؟ با اینکه دوست داشتم با تمام وجودم

داد بزنم "بخاطر تو"، بهش گفتم : "بخاطر هیچکس" پرسید : پس به

خاطره چی زنده هستی؟ با اینکه دلم داد میزد "به خاطر دله تو" ، با یه

بغض غمگین بهش گفتم "بخاطر هیچّی" ازش پرسیدم : تو بخاطر چی

زنده هستی؟ در حالی که اشک تو چشمش جمع شده بود گفت بخاطرکسی

که بخاطر هیچ زندست.....

 

___________________________________________

 

  اگرمعجزه ای رخ بدهد وزمان به عقب برگردد به دنیا قول خواهم داد

  چشم هایم را تا آخرین روز حیاتم روی هم بگذارم : می دانی چرا ؟ 

  می ترسم یک لحظه غفلت کنم ، دوباره تو را ببینم و یک عمر گرفتارت

                                 شوم !!

  تقدیم به بهترینم کسی که مثل هیچکس نیست

 

___________________________________________

 

    همیشه برای کسی بخند که میدونی به خاطر تو شاد میشه... واسه

    کسی گریه کن که میدونی وقتی غصه داری و اشک میریزی برات

      اشک میریزه... برای کسی غمگین باش که در غمت شریکه...   

                    عاشقه کسی باش که دوستت بداره...

___________________________________________

 

روزگار عشق ....

روزی روزگاری در جزیره ای زیبا تمام حواس زندگی می کردند شادی ، غـــم ، غرور ، عشق و... روزی خبر رسید که به زودی جزیره به زیر آب خواهد رفت پس همه ساکـنــیــن جزیره قایقهایشا ن را مرمت نموده و جزیره را ترک کردند اما عشق مایل بـــــود تا آخرین لحظه باقی بماند چرا که او عاشق جزیره بود وقتی جزیره به زیر آب فرو می رفت عشق از ثروت که با قایقی با شکوه جزیره را ترک میکرد کمک خواست و به او گفت : آیا میتوانم با تو همسفر شوم.

 ثروت گفت : خیر نمی توانی من مقدار زیادی طلا و نقره داخل قایــــقــــم دارم و دیگر جایی برای تو وجود ندارد. پس عشق از غرور که با یک کرجی زیبا راهی مکان امنی بود کمک خواست ، عشق گفت: لطفا کمک کن و مرا با خود ببر غرور گفت : نمیتوانم ، تمام بدنت خیس و کثیف شده و قایق مرا کثیف میکنی . غم در نزدیکی عشق بود پس عشق به او گفت اجازه بده تا من با تو بیایم . غم با صدایی حزن آلود گفت: آه عشق من خیلی ناراحتم و احتیاج دارم تا تنها باشم.

پس عشق این بار به سراغ شادی رفت و او را صدا زد اما او آنقدر غرق در شادی و هیجان بود که حتی صدای عشق را نیز نشنید. ناگهان صدایی مسن گفت: بیا عشق من تو را خواهم برد . عشق آنقدر خوشحال شده بود که که حتی فراموش کرد نام یاریگرش را بپرسد و سریع خود را داخل قایق او انداخت و جزیره را ترک کرد وقتی به خشکی رسیدند پیرمرد به راه خود رقت و عشق تازه متوجه شد که چقدر به پیرمرد بدهکار است چرا که او جان عشق را نجات داده بود .

 عشق از علم پرسید : او که بود ؟علم پاسخ داد : او زمان است . عشق گفت : زمان؟ اما چرا به من کمک کرد؟ علم لبخندی خردمندانه زد و گفت : زیرا تنها زمان قادر به درک عظمت عشق است...

 

_______________________________________________________________

 

قصه تو قصه من قصه تگرگ و شبنم
قصه برف و شراره قصه دشنه ومرحم
قصه من قصه تو قصه تلخ دوباره
قصه پلنگ عاشق قصه صید ستاره
منو بشناسون دوباره به من و آینه و دیدار
منو تازه کن به بوسه منو دست گریه نسپار
یه ترانه از تو دور و یه ترانه به تو نزدیک
پیش تو گم میشم از تو ای غزلواره تاریک

خسته و دلگیرم از من درو باز کن به ستاره
یه نفس نوازشم کن بذار از شب گل بباره
چیزی تا گریه نمونده پر بغضه همه حرفام
منو با یه بوسه بشکن که سکوته همه دنیا
منو بشناسون دوباره به من و آینه و دیدار
منو تازه کن به بوسه منو دست گریه نسپار
یه ترانه از تو دور و یه ترانه به تو نزدیک
پیش تو گم میشم از تو ای غزلواره تاریک

قصه تو قصه من قصه تگرگ و شبنم
قصه برف و شراره قصه دشنه ومرحم
قصه من قصه تو قصه تلخ دوباره
قصه پلنگ عاشق قصه صید ستاره

_______________________________________________________


 


متن فوق توسط: مجتبی غلامعلی زاده نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم
از نسل باران
مجتبی غلامعلی زاده
من پسری 16 ساله هستم که در اعماق وجودم لانه ای از عشق ساختم و حالا میخوام تمام اون هرفایی که در اعماق وجودم نوشتم را در این وبلاگ بنویسم....
لوگوی من
از نسل باران
لوگوی دوستان من

اشتراک در خبرنامه
 
جستجو در کل مطالب
:جستجو

جستجو در کل مطالب این وبلاگ، حتی مطالب بایگانی شده!

از نسل باران
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از نسل باران
سفارش تبلیغ
صبا ویژن